سخت اینه.......، عاشقش بودم.... وقتی که اینوفهمیدرفت توفازبی اهمیتی.. انقدردوسش داشتم که به خاطرش دستمو باتیغ ناقص کردم.... بخاطردیرجواب دادناش هرشب باگریه میخوابیدم.... اخرشم بعد کلی توهین بهم گفت دیگه منو نمیخواد پای یکی دیگه درمیون بود..... هرکاری کردم نشد.... وآخرین جملش:هرکاری کنی نمیتونی منو عشقمو از هم جداکنی...... حالم این روزا افتضاحه........ امیدوارم دلش به درذوزگارگرفتارشه....... |
About
به وبلاگ من خوش آمدید
Home
|